-
غزلی از شیخ فریدالدین عطار
شنبه 27 خردادماه سال 1391 19:13
دل به امید وصل تو: شعری از عطار دل به امید وصل تو باد به دست میرود جان ز شراب شوق تو بادهپرست میرود از می عشق جان ما یافت ز دور شمهای زیر زمین به بوی آن با دل مست میرود از می عشق ریختن بر دل آدم اندکی از دل او به هر دلی دست به دست میرود رخ بنمای گه گهی کز پی آرزوی تو بر دل و جان عاشقان سخت شکست میرود در ره تو...
-
مثنوی:ازاستادهوشنگ ابتهاج
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 13:37
مثنوی: ازاستادهوشنگ ابتهاج من همان نایم که گر خوش بشنوی شرح دردم با تو گوید مثنوی با لب دمساز خود جفت آمدم گفتنی، بشنو که در گفت آمدم من همان جامم که گفت آن غمگسار با دل خونین لب خندان بیار من خمش کردم خروش چنگ را گرچه صد زخم است این دلتنگ را من همان عشقم که در فرهاد بود او نمیدانست و خود را میستود من همی کندم نه...
-
برمیگردم:ترانه ای ازشهیارقنبری
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1391 11:51
برمیگردم: ترانه ای ازشهیارقنبری تقدیم به همه ی کسانی که گاهی برگشتن را راهی برای تجلیل ازعشق یافته اند http://www.iransong.com/g.htm?id=6112 بر میگردم صدایم را بردارم ، بر میگردم دستهایم را بردارم برمیگردم برمیگردم برمیگردم بگذاریدبرگردم بر میگردم خواهرم را ببویم ، بر میگردم ایوانم را بشویم برمیگردم..بر میگردم.. بر...
-
توراشعری ازفروغی بسطامی
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1391 10:20
تورا شعری ازفروغی بسطامی کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟ کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟ غیبت نکرده ای که شوَم طالب حضور پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را ... با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را چشمم به صد مجاهده آیینه ساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را بالای خود در آینـه ی چشم...
-
به بهانه ی روز بزرگداشت استاد سخن، سعدی
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 14:25
به بهانه ی روز بزرگداشت استاد سخن، سعدی ܓ✿ در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم ... به وقت صبح قیامت، که سر ز خاک برآرم به گفت و گوی تو خیزم، به جست و جوی تو باشم به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم، غلام روی تو باشم به خوابگاه عدم گر هزار سال بِخُسبم ز خواب عاقبت...
-
شعر صبح ازیحیی دولت آبادی
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1391 19:10
شعر صبح: ازیحیی دولت آبادی نوستالژی پدربزگها شب تاریک رفت و آمد روز وه چه روزی چو بخت من پیروز پادشاه ستارگان امروز از افق سر برون نکرده هنوز باز شد دیدگان من از خواب به به از آفتاب عالمتاب * یک طرف ناله خروس سحر بانگ الله اکبر از یک سر از صدای نوازش مادر وز سخن های دلپذیر پدر باز شد دیدگان من از خواب به به از آفتاب...
-
برباغ ما ببار(شفیعی کدکنی)
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 12:34
برباغ ما ببار(شفیعی کدکنی) بر باغ ما ببار بر باغ ما که خنده ی خاکستر است و خون باغ درخت مردان این باغ باژگون. ما در میان زخم و شب و شعله زیستیم در تور تشنگی و تباهی با نظم واژه های پریشان گریستیم. در عصر زمهریری ظلمت عصری که شاخ نسترن، آنجا، گر بی اجازه برشکفد، طرح توطئه ست. عصر دروغ های مقدس عصری که مرغ صاعقه را نیز...
-
بهار:شعری ازهوشنگ ابتهاج
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390 17:47
بهار: شعری ازهوشنگ ابتهاج بهارا تلخ منشین، خیز و پیش آی گره وا کن ز ابرو، چهره بگشای بهارا خیز و زان ابر سبک رو بزن آبی به روی سبزه ی نو سر و رویی به سرو و یاسمن بخش نوایی نو به مرغان چمن بخش بر آر از آستین دست گل افشان گلی بر دامن این سبزه بنشان گریبان چاک شد از ناشکیبان برون آور گل از چاک گریبان نسیم صبحدم، گو نرم...
-
مقام نظر: شاه نعمت الله ولی
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1390 20:02
مقام نظر: (شاه نعمت الله ولی) ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم صد درد دل به گوشهٔ چشمی دوا کنیم در حبس صورتیم و چنین شاد وخرمیم بنگر که در سراچهٔ معنی چه ها کنیم رندان لاابالی و مستان سرخوشیم هشیار را به مجلس خود کی رها کنیم موج محیط و گوهر دریای عزتیم ما میل دل به آب و گل آخر چرا کنیم در دیده روی ساقی و بر دست جام می...
-
یادخونین نبردی که گذشت:سیاوش کسرائی
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 20:42
یادخونین نبردی که گذشت: سیاوش کسرائی سینه سوز است هنوز یاد خونین نبردی که گذشت ناله ها پر شد در سینه کوه شیهه ها گم شد در خلوت دشت همه نامردی و نامردی و ننگ صحنه جولانگه رزم دو همآورد نبود زخمی خنجر خویشیم افسوس جنگ جنگ دو جوانمرد نبود سنگر سوخته در پشت سرم طرح محوی از شهر نقش در چشم ترم تنم آغشته به خون خون از این...
-
شتاب نکن شعری از:احمدرضااحمدی
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 20:33
شتاب نکن شعری از:احمدرضااحمدی شتاب نکن که ابربرخانه ات ببارد وعشق درتکه ای نان گم شود هرگزنتوان آدمی را به خانه آورد آدمی درسقوط کلمات سقوط میکند وهنگام که اززمین برخیزد کلمات نارس را به عابران تعارف میکند آدمی راتوانائی عشق نیست درعشق میشکندومیمیرد
-
( ترانه ی خبرم کن: یاحا کاشانی / تنظیم : انوشیروان تقوی )
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 20:25
( ترانه ی خبرم کن: یاحا کاشانی / تنظیم : انوشیروان تقوی ) خواننده :علی مختارپور برای محسن وفروزان http://www.asremusic.com/22/ دلت هر موقع تنگ شد خبرم کن دوباره دستاتو تاج سرم کن شنیدم گفتی که تو رو ببخشم هنوز تو آسمونت میدرخشم میگن شبای غربت خیلی سخته هواش سنگینه و بهت نساخته شنیدم خیلی تو غربت عزیزی ولی میگن هنوزم...
-
گرنکوبی شیشه ی غم رابه سنگ
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 23:56
گرنکوبی شیشه ی غم رابه سنگ فریدون مشیری بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های...
-
تصنیف خموشانه استادشفیعی کدکنی
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 12:45
این تصنیف را محمد معتمدی خوانده شنیدن داردشنیدنی
-
غزل گوهرشکنان از:ح.ح
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 10:04
غزل گوهرشکنان از: ح.ح شاعرانگی ،حس،ذوق،سوزوشوری است که درحمایت نیروهای ناشناخته ی ومرموزآفرینش ازجان شاعر عاشق می جوشد ودرسحرکلام اودرکلاف شعرنقش میبنددوباچشم دل دیده وباگوش جان شنیده میشود.عدم وجود چنین حس وذوقی معتبرترین اشعاربه لحاظ ادبی را بی جان وبی روح درعدم اقبال مردمی دردشت فراموشی سرگردان وزیرغبار ایام مدفون...
-
شعری ازیدالله رویائی باهمکاری فروغ فرخزاد
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 12:01
شعری ازیدالله رویائی باهمکاری فروغ فرخزاد جسمی با همکاری فروغ فرخزاد آه ای فرونشاندن جسم حکومت بیتسکین ای پاسخ تمام اشکال اضطراب! وقتی که حرکت غریزه مرا زائید و جبرِ باد نام مرا بر سطوح سبز درختان نوشت سفینهها میچرخید ند و ماه، ماهِ تصرف شده از انتهای تهیگاه تو تولد دنیا را بشارت میداد. سلام! حرارت چسبنده! رمستان...
-
غزلی ازسعدی
جمعه 28 بهمنماه سال 1390 11:49
غزلی ازسعدی من اگرنظرحرام است بسی گناه دارم من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن ... نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم بسم از...
-
خزلی ازجلال همائی
جمعه 28 بهمنماه سال 1390 11:07
غزلی ازجلال همائی مگــذار تــا ز دست غمــت نـالـه سر کنـم سوز درون قــریـــن دعـــای سحـــر کنــــم تـا کـی بـه جستجـوی تـو ای گـوهـر مــراد خــود را بــه مــوج خیــز بلا غــوطـه ور کنم آیـا بـود کــه بــا تــو چنــانــم کــه آرزوست صبحـی بـه شام آرم و شامـی سحـر کنم در بــزم قــرب ره نــدهنــدم مگــر چو شمع سـر تـا...
-
غزلی ازشاه نعمت الله ولی
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 20:30
غزلی ازشاه نعمت الله ولی تابادچنین بادا رندیم ودگررندیم تابادچنین بادا توبه همه بشکستیم تابادچنین بادا چون قطره ازین دریادیروزجدابودیم امروزبپیوستیم تابادچنین بادا عقل ازسرنادانی دردسرمامیداد عشق آمدووارستیم تابادچنین بادا مادست برآوردیم درپاش سرافکندیم مستانه ازآن دستیم تابادچنین بادا زنارسرزلفش افتادبه دست ما...
-
مزامیرگل داوودی استادشفیعی کدکنی
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 11:23
مزامیرگل داوودی استادشفیعی کدکنی هیچ کس هست که با قطره ی باران امشب همسرایی کند و روشنی گل ها را بستاید تا صبح که برآید خورشید ؟ هیچ کس هست که در نشئه ی صبح ساغر خود را بر ساغر آلاله زند به لب جوباران و بنوشد همه جامش را شادی کام گیاهی که ننوشیده از ابر کویر ساغر روشنی باران ؟ هیچ کس هست که با باد بگوید در باغ آشیان...
-
قصه ی شهریارشهرسنگستان
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 11:05
قصه ی شهریارشهرسنگستان مهدی اخوان ثالث دو تا کفتر نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی که روییده غریب از همگنان در دامن کوه قوی پیکر دو دلجو مهربان با هم دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم خوشا دیگر خوشا عهد دو جان همزبان با هم دو تنها رهگذر کفتر نوازشهای این آن را تسلی بخش تسلیهای آن این نوازشگر خطاب ار هست : خواهر...
-
شعری ازنظامی
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1390 10:18
شعری ازنظامی فرزندخصال خویشتن باش تاچندزمین نهادبودن سیلی خورخاک وبادبودن چون باددویدازپی خاک مشغول شدن به خاروخاشاک تاچندچویخ فسرده بودن درآب چوموش مرده بودن گردن چونهی به هرقفائی راضی چوشوی به هرجفائی چون شیربه خودسپه شکن باش فرزندخصال خویشتن باش افسرده نباش اگرنه سنگی رهوارترآاگرنه لنگی (نظامی)
-
غزلی ازصائب تبریزی
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 20:07
غزلی از: صائب تبریزی تاچندگردکعبه بگردم به بوی دل تاکی به سینه زنم زآرزوی دل افتدزطوف کعبه وبتخانه دربدر سرگشته ای که راه نیابدبه کوی دل ساحل زجوش سینه ی دریاست بی خبر بازاهدان خشک مکن گفتگوی دل درهرشکست فتح دگر هست عشق را پرمیشودزسنگ ملامت سبوی دل طفل بهانه جوجگردایه میخورد بیچاره آن کسی که شودچاره جوی دل میخانه است...
-
غبارآبی شعری ازفریدون مشیری
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 12:26
غبارآبی در طول قرنها، فریاد دردناک اسیران خسته جان بر میشد از زمین شاید که از دریچه زرین آفتاب یا از میان غرفه سیمین ماهتاب آید بروی سری اما هرگز نشد گشوده از این آسمان دری در پیش چشم خسته زندانیان خاک غیر از غبار آبی این آسمان نبود در پشت این غبار جز ظلمت و سکوت فضا و زمان نبود زندان زندگانی انسان دری نداشت، هر در که...
-
بیتی ازحافظ
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 20:25
بیتی ازحافظ بیتی ازحافظ رابرای عزیزانی مینویسم که درغیبت نسبتا طولانیم نگرانم بوده اند کبوتری که دگرآشیان نخواهد دید قضا همی بردش تا به سوی دام آید
-
آخرین بلیط
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 11:11
آخرین بلیط شعری ازگرانازموسوی شبی که بلندترین راهِ شیری از تو میرقصید دکمههای صدفی به چه کار میآمد؟ سیاه پوشیدهام که سپیدم کنی و گونههایم را سرخ. گولِ خامه دوزیها را نخور هنوز همان غار نشینم که خدا با برگ مو خجالتم داد... از وقتی رفتهای تمام سلامها را پس گرفتهام از آدمها بیا و خداحافظی را روی تاقچه بگذار...
-
کریسمس مبارک
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 12:30
کریسمس مبارک عیدمیلادمسیح را به همه ی دوستان وهم وطنان مسیحیم تبریک میگویم
-
خزان
جمعه 9 دیماه سال 1390 20:18
غزل خزان ... خزان گلخانه راتسخیرکردست گل وگل بوته را تحقیرکردست به جای شاخه های یاس وشب بو نهال یاس راتکثیرکردست گمانم باغبان رامرده پنداشت زبس پژمرده گل تصویرکردست خزان را چرخ گردون بال وپرداد مگو کان باغبان تقصیرکردست چوحق راحق خودپنداشت درباغ تبرراتیغ حق تفسیرکردست خزان با نسل گل زانرودرافتاد که مفتی لاله...
-
شعری ازوحشی بافقی
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 03:45
شعری از: وحشی بافقی دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید قصه بی سر و سامانی من گوش کنید گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی؟ سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟ روزگاری من و او ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم عقل و دین باخته دیوانه رویی بودیم بسته سلسله...
-
درخاطرمنی شعری ازمهدی سهیلی
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 13:23
درخاطرمنی شعری ازمهدی سهیلی باصدای شاعر http://www.4shared.com/audio/FNteKlLQ/dar_khatere_mani-soheili.html ای رفته از برم به دیاران دوردرست با هر نگین اشک بچشم تر منی هرجاکه عشق هست و صفا هست و بوسه هست در خاطر منی هر شامگه که جامه ی نیلین آسمان پولک نشان ز نقش هزاران ستاره است آن دم که ماه چون گل الماس پرفروغ بر گوش...