عزم آن دارم که امشب نیم مست


عزم آن دارم که امشب نیم مست

 

عطار

 

عزم آن دارم که امشب نیم مست

 

پای کوبان کوزهٔ دردی به دست 

 

سر به بازار قلندر در نهم

 

پس به یک ساعت ببازم هرچه هست

 

تا کی از تزویر باشم خودنمای

 

تا کی از پندار باشم خودپرست

 

پردهٔ پندار می‌باید درید

 

توبهٔ زهاد می‌باید شکست

 

وقت آن آمد که دستی بر زنم

 

چند خواهم بودن آخر پای‌بست

 

ساقیا در ده شرابی دلگشای

 

هین که دل برخاست غم در سر نشست

 

تو بگردان دور تا ما مردوار

 

دور گردون زیر پای آریم پست

 

مشتری را خرقه از سر برکشیم

 

زهره را تا حشر گردانیم مست

 

پس چو عطار از جهت بیرون شویم

 

بی جهت در رقص آییم از الست

 

http://www.golha.co.uk/fa/programme/439/-/95/-#.U5VxHfmSw5O

آتش به دل مزن که دلم را قرار نیست

Your image is loading...


آتش به دل مزن که دلم را قرار نیست

 

مریم ساوجی

 

آتش به دل مزن که دلم را قرار نیست


این بیقرار را به غم عشق کار نیست


بس کن زبان وسوسه در دل که بیش از این


سوز و گداز درخور این بیقرار نیست


افسون مخوان به وعده و پیغام آشتی


داند دلم، چنان سخنت استوار نیست


بس داغ لاله دیدم از فتنه خزان


دیگر دلم به عشق گلی پایدار نیست