امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

Your image is loading...


امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

 

هوشنگ ابتهاج

 

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است


ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

 

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری


دانی که رسیدن هنر گام زمان است

 

تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی


بنگر که زخون تو به هر گام نشان است

 

آبی که برآسود زمینش بخورد زود


دریا شود آن رود که پیوسته روان است

 

باشد که یکی هم به نشانی بنشیند


بس تیر که در چله این کهنه کمان است

 

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه


این دیده از آن روست که خونابه فشان است

 

دردا و دریغا که در این بازی خونین


بازیچه ایام دل آدمیان است

 

دل برگذر قافله لاله و گل داشت


این دشت که پامال سواران خزان است

 

روزی که بجنبد نفس باد بهاری


بینی که گل و سبزه کران تا به کران است

 

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی


دردی ست درین سینه که همزاد جهان است

 

از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند


یارب چه قدر فاصله دست و زبان است

 

خون می چکد از دیده در این کنج صبوری


این صبر که من می کنم افشردن جان است

 

از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود


گنجی ست که اندر قدم راهروان است


https://soundcloud.com/2cellos/12-with-or-without-you

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد