غزل خزان
...
خزان گلخانه راتسخیرکردست
گل وگل بوته را تحقیرکردست
به جای شاخه های یاس وشب بو
نهال یاس راتکثیرکردست
گمانم باغبان رامرده پنداشت
زبس پژمرده گل تصویرکردست
خزان را چرخ گردون بال وپرداد
مگو کان باغبان تقصیرکردست
چوحق راحق خودپنداشت درباغ
تبرراتیغ حق تفسیرکردست
خزان با نسل گل زانرودرافتاد
که مفتی لاله راتکفیرکردست
چنان ازخواری گل باچمن گفت
که جای خاروگل تغییرکردست
ولی غافل که آیات طراوت
خدابربرگ گل تحریرکردست
بهاران میرسدازراه یاران
اگرچه اندکی تاخیرکردست