-
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
سهشنبه 11 فروردینماه سال 1394 03:23
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت هوشنگ ابتهاج آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان...
-
ستیزبادباگوشه های روسری
چهارشنبه 20 اسفندماه سال 1393 19:34
ستیزبادباگوشه های روسری شعری ازبانو نرگس سوری ستیزبادباگوشه های روسری بالارفتن ازتپه ودیدارمیان دوتپش ولذت چه محجوب بود به زیرچادرشک زیرلب میگفت دست درازی موقوف باعبوری ازحیرت سنگ وگیاه رفتن ورفتن تاسایه ی کاج ونشستن دربهت ونگاه ناخنکهای لذت چه نوازشهاکردتن تشنه ی شرم را بلعیدلحظه های شیرین تماشارا ( سانسور) ،نبض...
-
مرگ روز:هوشنگ ابتهاج
جمعه 8 اسفندماه سال 1393 03:53
تاسیان ه . ا . سایه مرگ روز می رفت آفتاب و به دنبال می کشید دامن ز دست کشته خود ، روز نیمه جان خونین فتاده روز از آن تیغ خون فشان در خاک می تپید و پی یار می خزید خندید آفتاب که « این اشک و آه چیست ؟ خوش باش روز غمزده ! هنگام رفتن است چون من بخند خرم و خوش ، این چه شیون است !» ما هر دو می رویم دگر جای شکوه نیست نالید...
-
پای سرو بوستانی در گلست
یکشنبه 28 دیماه سال 1393 02:12
پای سرو بوستانی در گلست سعدی: پای سرو بوستانی در گلست سرو ما را پای معنی در دلست هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد طالعش میمون و فالش مقبلست نیکخواهانم نصیحت می کنند خشت بر دریا زدن بی حاصلست ای برادر ما به گرداب اندریم وان که شنعت می زند بر ساحلست شوق را بر صبر قوت غالبست عقل را با عشق دعوی باطلست نسبت عاشق به غفلت می...
-
مطرب خوش نوای من عشق نواز همچنین
سهشنبه 16 دیماه سال 1393 02:09
مطرب خوش نوای من عشق نواز همچنین دیوان شمس مطرب خوش نوای من عشق نواز همچنین نغنغه دگر بزن پرده تازه برگزین مطرب روح من تویی کشتی نوح من تویی فتح و فتوح من تویی یار قدیم و اولین ای ز تو شاد جان من بیتو مباد جان من دل به تو داد جان من با غم توست همنشین تلخ بود غم بشر وین غم عشق چون شکر این غم عشق را دگر بیش به چشم غم...
-
مهره توان برد، مار اگر بگذارد
دوشنبه 15 دیماه سال 1393 19:19
مهره توان برد، مار اگر بگذارد فروغی بسطامی مهره توان برد، مار اگر بگذارد غنچه توان چید، خار اگر بگذارد با همه حسرت خوشم به گوشه چشمی چشم بد روزگار اگر بگذار کام توان یافتن ز نرگس مستش یک نفسم هوشیار اگر بگذار سر خوشم از دور جام و گردش ساقی گردش لیل و نهار اگر بگذار فصل گل از باده توبه داده مرا شیخ غیرت باد بهار اگر...
-
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
یکشنبه 2 آذرماه سال 1393 18:35
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است هوشنگ ابتهاج ا مروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری دانی که رسیدن هنر گام زمان است تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبی که برآسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است باشد که...
-
مبند پنجره را
جمعه 2 آبانماه سال 1393 05:04
مبند پنجره را محمد جلیل مظفری نهان چه می کنی از من چراغ خاطره را؟ که پرده نیز گرفته است چشم پنجره را به کس نمی رسد این جا هرای فریادم گرفته بغض ِ گلو گیر˚ راه ِ حنجره را خوشا که چشم تو با غمزه های پنهانی غزل˚ غزل بسراید شب مشاعره را نمی رسد خللی بر شکوه قامت تو که من سروده ام آن شعر نغز باکره را مدار بیم ز مکاره گان...
-
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
شنبه 26 مهرماه سال 1393 18:34
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم حضرت حافظ مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی از سر خواجگی کون و مکان برخیزم یا رب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم بر سر تربت من با می و مطرب بنشین تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم خیز و بالا بنما...
-
استقبال
چهارشنبه 2 مهرماه سال 1393 12:12
استقبال مانی صفائی من از نگاه شما یک ترانه می گیرم برای قاب قشنگی که روی دیوار ست صدای واژه به پا می شود به استقبال و می رود ، دَم در پیشواز و سلام ... تمام نَکهت این باغ تازه گُل از آن چهچه ِ بلبلانِ عاشق باد
-
حیدربابا ی شهریار
چهارشنبه 2 مهرماه سال 1393 10:27
حیدربابای شهریار متن ترکی وفارسی همراه لینک صدای شاعر سلام بر حیدر بابا حیدر بابایه سلام ۱ حیدربابا چو ابر شَخَد ، غُرّد آسمان حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا سیلابهاى تُند و خروشان شود روان سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا صف بسته دختران به تماشایش آن زمان قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا بر شوکت و تبار تو...
-
غزل مثنوی ( مشرقی)
شنبه 29 شهریورماه سال 1393 12:29
غزل مثنوی ( مشرقی) محمد جلیل مظفری مشرقی مطلع طلوع غزل شهد ِ شیرین کندوان ِ عسل مشرقی آفتاب ِ سوزنده آه ... ای شعله ی فروزنده مشرقی شعرِ شادی و اعجاز های... معنای روشن پرواز عابر ِ کوچه های نیشابور راوی خاطرات ی دورا دور کاتب شعر های خیامی خط ِ زیبای عصر ِ عیلامی آی ... هم کاسه ی "سرشک" و "امید "...
-
داستان پشه وشیر
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1393 19:03
داستان پشه وشیر مهدی حمیدی شیرازی پشهای گردان چو گردی در فضا پشت یال شیری افتاد از قضا بس که آن ناچیز، خودبینیش بود پیش خود بر شیر سنگینیش بود لحظهای نگذشته با شیر کلان گفت آن مسکین لاغر که ای فلان گر تو را بر یال سنگینیم ما باز گو تا بیش ننشینیم ما شیر گفت: از این زمان تا هر زمان هر کجایی، هر چه میخواهی، بمان گر...
-
بخند
جمعه 7 شهریورماه سال 1393 10:49
بخند حسین منزوی ای غنچه ی دمیده ی من یک دهن بخند خورشیدمن ستاره ی من باغ من بخند افسرده خنده برلب گل پیش روی تو ای خرمن شکوفه وگل ای چمن بخند ای گرمپوی گرم ترازرقص گل برقص ای خوب روی خوب ترازنسترن بخند تاخون نوردررگ شبهای من دمد یک لحظه ای سپیده ی سیمین بدن بخند...
-
مجال بوسه به لبهای خویشتن بدهید
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 12:52
مجال بوسه به لبهای خویشتن بدهید حسین منزوی لبت صریح ترین آیه ی شکوفا ئیست وچشمهایت شعرسیاه گویائیست چه چیزداری باخویشتن که دیدارت چوقله های مه آلود محو ورویائیست چگونه وصف کنم هیئت غریب تورا که درکمال ظرافت کمال والائیست توازمعابد مشرق زمین عظیم تری کنون شکوه تو وبهت من تماشائیست درآسمانه ی دریای دیدگان تو شرم گشوده...
-
در ما به ناز می نگرد دلربای ما
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 10:29
در ما به ناز می نگرد دلربای ما عبیدزاکانی در ما به ناز می نگرد دلربای ما بیگانه وار میگذرد آشنای ما بی جرم دوست پای ز ما درکشیده باز تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما با هیچکس شکایت جورش نمیکنم ترسم به گفتگو کشد این ماجرای ما ما دل به درد هجر ضروری نهاده ایم زیرا که فارغست طبیب از دوای ما هردم ز شوق حلقه زنجیر زلف او...
-
آسوده دلا حال دل زار چه دانی
پنجشنبه 23 مردادماه سال 1393 12:41
آسوده دلا حال دل زار چه دانی امام عبدالرحمن جامی آسوده دلا حال دل زار چه دانی خونخواری عشاق جگر خوار چه دانی شب تا به سحر خفته به خلوتگه نازی بی خوابی این دیده ی بیدار چه دانی ای فاخته پرواز کنان بر سر سروی درد دل مرغان گرفتار چه دانی جامی تو و جام می و بیهوشی و مستی راه و روش مردم هشیار چه دانی...
-
یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو
دوشنبه 6 مردادماه سال 1393 18:23
یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو رهی معیری بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیدهام همچو نسیم از این چمن پای برون کشیدهام شمع طرب ز بخت ما آتش خانهسوز شد گشت بلای جان من عشق به جان خریدهام حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود تا تو ز من بریدهای من ز جهان بریدهام تا به کنار بودیَم بود به جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطر...
-
ما روی دل به خانه خمار کردهایم
شنبه 28 تیرماه سال 1393 11:21
ما روی دل به خانه خمار کردهایم سلمان ساوجی ما روی دل به خانه خمار کردهایم محراب جان ز ابروی دلدار کردهایم از بهر یک پیاله دردی، هزار بار خود را گرو به خانه خمار کردهایم بر بوی جرعهای که ز جامش به ما رسد خود را چو خاک بر در او خوار کردهایم سرمست رفتهایم و به بازارو جرعهوار جانها نثار بر سر بازار کردهایم قندیل...
-
عزم آن دارم که امشب نیم مست
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 19:45
عزم آن دارم که امشب نیم مست عطار عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزهٔ دردی به دست سر به بازار قلندر در نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست تا کی از تزویر باشم خودنمای تا کی از پندار باشم خودپرست پردهٔ پندار میباید درید توبهٔ زهاد میباید شکست وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بودن آخر پایبست ساقیا در ده شرابی...
-
آتش به دل مزن که دلم را قرار نیست
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 12:36
آتش به دل مزن که دلم را قرار نیست مریم ساوجی آتش به دل مزن که دلم را قرار نیست این بیقرار را به غم عشق کار نیست بس کن زبان وسوسه در دل که بیش از این سوز و گداز درخور این بیقرار نیست افسون مخوان به وعده و پیغام آشتی داند دلم، چنان سخنت استوار نیست بس داغ لاله دیدم از فتنه خزان دیگر دلم به عشق گلی پایدار نیست
-
غزل سعدیانه ای ازحافظ
دوشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1393 19:11
غزل سعدیانه ای از حافظ بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم کز بهر جرعهای همه محتاج این دریم روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم جایی که تخت و مسند جم میرود به باد گر غم خوریم خوش نبود به که میخوریم تا بو که دست در کمر او توان زدن در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما...
-
دوغزل از عراقی همراه برنامه ی گلها
چهارشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1393 19:03
آمد به درت امیدواری عراقی آمد به درت امیدواری کو را بجز از تو نیست یاری محنت زده ای، نیازمندی خجلت زده ای، گناهکاری از گفته خود سیاه رویی وز کرده خویش شرمساری از یار جدا فتاده عمری وز دوست بمانده روزگاری بوده به درت چنان عزیزی دور از تو چنین بمانده خواری خرسند ز خاک درگه تو بیچاره به بوی یا غباری شاید ز در تو باز...
-
شطک زده است باصدای شاعر حسین منزوی وآواز همایون شجریان
شنبه 30 فروردینماه سال 1393 14:26
غزلی ازحسین منزوی شطک زدهاست باصدای شاعر وصدای همایون شجریان http://www.iransong.com/g.htm?id=61092 http://www.iransong.com/g.htm?id=88173 شطک زدهاست به خورشید، خونِ بسیاران بر آسمان که شنیدهاست از زمین باران؟ هرآنچه هست، به جز کُند و بند، خواهدسوخت ز آتشی که گرفتهاست در گرفتاران ز شعر و زمزمه، شوری چنان...
-
چونی بی من (مولانا)
جمعه 29 فروردینماه سال 1393 18:26
چونی بی من یک رباعی از مولانا باآواز خوش همایون شجزیان ای همدم روزگار چونی بی من؟ ای مونس و غمگسار چونی بی من؟ من با رخ چون خزان خرابم بی تو تو با رخ چون بهار چونی بی من؟ http://www.iransong.com/g.htm?id=88172 ای همدم روزگار چونی بی من؟ ای مونس و غمگسار چونی بی من ؟ من با رخ چون خزان زردم بی تو، تو با رخ چون بهار چونی...
-
من آبروی عشقم(نصرت رحمانی)
جمعه 29 فروردینماه سال 1393 17:32
نصرت رحمانی http://parand.se/?p=1827#more-1827 من آبروی عشقم سروده و صدا: نصرت رحمانی از مجموعه «پیاله دور دگر زد موسیقی: مجید انتظامی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۶ لیلی! چشمت خراج ظلمت شب را از شاعران شرق، ـ طلب میکُند من آبروی عشقم هشدار . . . تا به خاک نریزی پُر کُن پیاله را آرامتر بخوان آواز فاصلههای...
-
قصیده ی پندرری به لهجه ی خراسانیاز:ملک الشعرای بهار
پنجشنبه 28 فروردینماه سال 1393 16:41
اشعارمحلی قصیده ی پندری ملک الشعرای بهار اِمْشَوْ دَرِ بِهشتِ خُدا وٰایَهُ پِنْدَرِیٖ ماهر عروس منن شو آرایه پندری او زهره گَه مِگی خَطِرَیْ ماهِرَه مِخَهْ وَاز مُوشْتِری بزهره خَطِرْ خوایَهْ پِنْدَری ماه تِمُوم، یوسفَ وُ زهره کنج ابر از پُوشتِ پرده چشم زلیخایَهْ پِنْدَرِی چُخْدِ فِلک مثال بساط جواهری پُوْر از...
-
شش شعر از یکصد و یک شعر شفیعی کدکنی
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1393 18:42
شعر ی از یکصد و یک شعر شفیعی کدکنی نیروی بیکران زمین همچون درخت نیمه ی اسفند افراشتن بلندوسرافراز بادست خود درقش یقین را دربازوان خویش نهفتن همچون درخت نیمه ی اسفند نیروی بیکران زمین را
-
مهرت ازخاطرم ای دوست بدرخواهم کرد
دوشنبه 11 فروردینماه سال 1393 21:48
مهرت ازخاطرم ای دوست بدرخواهم کرد دانش بزرگیا مهرت ازخاطرم ای دوست بدرخواهم کرد جان نثارقدم یاردگرخواهم کرد شب هجران توباناله به سرشد همه عمر بعدازین نیز همین گونه به سرخواهم کرد دل ودین ازکف من _مهرسیه چشمان برد دگرازچشم سیاه تو حذرخواهم کرد یک زمان همقدم باد صبا خواهم شد عالمی را زجفای تو خبرخواهم کرد گرنظربازنگیری...
-
چرا رفتی، چرا؟- من بی قرارم
یکشنبه 10 فروردینماه سال 1393 16:02
چرا رفتی، چرا؟- من بی قرارم تقدیم به بانو ناهید حیدری همایون شجریان / تهمورس پورناظری / سیمین بهبهانی چرا رفتی، چرا؟- من بی قرارم به سر، سودای آغوش تو دارم نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟ ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟ نه هنگام گل و فصل بهارست؟ نه عاشق در بهاران بی قرارست؟ نگفتم با لبان بسته ی خویش به تو راز درون خسته ی...