درین بن بست

درین بن بست

احمدشاملو

اگرکسی یک روزفقط یک روزانسانی زندگی کرده باشددریافته است که صدمه های حاصل ازعدم ِبیان"دوستت دارم" کمترازصدمه هائی نیست که ازدشمنی های خونین نتیجه میشود.اینست که من آموخته ام که هیچگاه ازبیان درست"دوستت دارم" شرمنده نباشم حتی اگر درجائی زندگی کنم که"دهانت میبویندمباداگفته باشی دوستت دارم"می گوئی:دشوار است خوب بله!ولی برای شناکردن درجهت ِمخالف ِرودخانه،قدرت وجرات لازم است وگرنه هرماهی مرده ای می تواند درجهت جریان آب شناکند.بنابراین انتخاب این شعرراتقدیم همه‌ی کسانی میکنم که میخواهنداز بیان"دوستت دارم"شرمنده نباشند

دهانت رامی بویند

مباداکه گفته باشی دوست ات دارم

دل ات رامی بویند

روزگارغریبی ست نازنین

وعشق را

کنار تیرک ِراه بند

تازیانه می زنند

عشق رادرپستوی خانه نهان بایدکرد

دراین بن بست ِکج وپیچ سرما

آتش را

به سوخت بارِسرودوشعر

فروزان می دارند

به اندیشیدن خطرمکن

روزگارغریبی است نازنین

آن که بردرمی کوبدشباهنگام

به کشتن چراغ آمده است

نوررادرپستوی خانه نهان بایدکرد

آنک قصابان اند

برگذرگاه مستقر

باکنده وساطوری خون آلود

روزگارغریبی ست نازنین

وتبسم رابرلب جراحی میکنند

وترانه رابردهان

شوق رادرپستوی خانه نهان بایدکرد

کباب قناری

برآتش سوسن ویاس

روزگارغریبی ست نازنین

ابلیس ِپیروزِمست

سورعزای مارابرسفره نشسته است

خدارادرپستوی خانه نهان بایدکرد

 

 

عشق

انتخاب شعراین هفته راتقدیم میدارم به همه‌ی عاشقان راه آزادی که عشق راگرامی میدارندازمرزهای ممنوعه و ترسهاودلهره هاعبورمیکنندتاتن به خواهشهای حقیرواندیشه های تباه کوتاه قدان ندهند.

عشق

فریدون مشیری:

عشق هرجاروکندآنجاخوش است

گربه دریا افکندآنجا خوش است

 

گربسوزانددرآتش دلکش است

ای خوشاآن دل که دراین آتش است

 

تاببینی عشق راآئینه وار

آتشی از جان خاموشت برآر

 

هرچه می خواهی به دنیا درنگر

دشمنی از خودنداری سخت تر

 

عشق پیروزت کندبرخویشتن

عشق آتش میزنددرماومن

 

عشق رادریاب وخودراواگذار

تابیابی جان نو،خورشیدوار

 

عشق هستی زاوروح افزابود

هرچه فرمان میدهدزیبا بود

تورادوست می دارم

تورادوست می دارم

مترجم :احمدشاملو

ترجمه‌ی شعری است ازپل الوآرشاعربلندآوازه‌ی فرانسوی که درزمان اشغال فرانسه به دست فاشیستهای هیتلری جان وقلم درکف بااشغالگران به نبردپرداخت وتاپیروزی نهائی هم ازپای ننشست.شاملواعتقادداردکه:"ترجمه‌ی شعرجزازطریق بازسازی آن درزبان میزبان امربی حاصلی است وهمان بهتر که خواننده گمان کندآنچه میخواند شعری است که شاعربه فارسی سروده"عاشقان ادبیات وکسانی که لااقل به زبان دومی مجهزندمی دانندکه شاملو بااین اظهارنظربه یکی ازپیچیده ترین سوالاتی که ادبیات جهان درکارترجمه باآن درگیراست پاسخ داده است به هرروی این شعرراتقدیم میکنم به تمام کسانی که به قله‌ی شامخ شایستگی دوست داشتن رسیده اند.

 

تورابه جای همه‌ی زنانی که نشناخته ام دوست می دارم

تورابه جای همه‌ی روزگارانی که نمیزیستم دوست می دارم

برای خاطرعطرگستره‌ی بیکران وبرای خاطرعطرنان گرم

برای خاطربرفی که آب میشودبرای خاطرنخستین گل

برای خاطرجانوران پاکی که آدمی نمی رماندشان

تورابرای خاطردوست داشتن دوست می دارم

تورابه جای همه‌ی زنانی که دوست نمی دارم دوست میدارم

جزتو،که مرامنعکس تواندکرد؟من خود،خویشتن رابس اندک می بینم

بی توجزگستره ای بیکرانه نمی بینم

میان گذشته وامروز

ازجدارآئینه‌ی خویش گذشتن نتوانستم

میبایست تازندگی رالغت به لغت فراگیرم

راست ازآنگونه که لغت به لغت ازیادش میبرند

تورادوست می دارم برای خاطرفرزانگیت که ازآن من نیست

تورابرای خاطرسلامت

برغم همه‌ی آن چیزهاکه بجزوهمی نیست دوست می دارم

برای خاطراین قلب جاودانی که بازش نمی دارم

تومیپنداری که شکی،حال آنکه بجزدلیلی نیستی

توهمان آفتاب بزرگی که درسرمن بالا می رود

بدان هنگام که ازخوبشتن دراطمینانم

پناهم ده!

پناهم ده

حمید مصدق

انتخاب این شعرراتقدیم می کنم به دوست عزیزومحترمم بیتاکه درهفته ای که گذشت جایش واقعاخالی بود

تونازمثل قناری

توپاک مثل پرستو

تومثل بدبده *خوبی

برای من تو همیشه

همیشه محبوبی

تومثل خورشیدی

که شرق شب زده را

غرق نور خواهی کرد

تومثل معجزه

دروقت یاس ونومیدی

ظهورخواهی کرد

پناهسایه‌ی آسایشی

پناهم ده

درون خلوت امن وامیدراهم ده

*= بَدبَد ِپرنده ای است