غزل بس که جف ازرهی معیری

Your image is loading...




غزل بس که جفا

 

رهی معیری

 

بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده‌ام

 

همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده‌ام

 

شمع طرب ز بخت ما آتش خانه‌سوز شد

 

گشت بلای جان من عشق به جان خریده‌ام

 

حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود

 

تا تو ز من بریده‌ای من ز جهان بریده‌ام

 

تا به کنار بودیَم بود به جا قرار دل

 

رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده‌ام

 

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو

 

تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام

 

چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون

 

ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده‌ام

 

یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو


http://www.golha.co.uk/fa/programme/1423/-/184/-

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد