دارم سخنی باتو وگفتن نتوانم
شاید حدود ۳۴ سال پیش در برنامه گلهای تازه ۷۲ جناب شجریان شعری از استاد شفیعی کدکنی
را در بیات ترک اجرا کردهاند که تقدیم میکنم:
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
این درد نهانسوز، نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب، شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
چون پرتو ماه آیم و چون سایه دیوار
گامی به سر کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو، من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر، یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بیمهریت ای گل که در این باغ
چون غنچه پاییز، شکفتن نتوانم
ای چشم سخنگوی، تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
http://www.golha.co.uk/fa/programme/1040/-/33/-#.Un3fK_lHKUY