نای خروشان

 

نای خروشان 

غزلی از: 

رهی معیری 

 

    چونی به سینه خروشد، دلی که من دارم

    به ناله گرم بود ، محفلی که من دارم

    بیا و اشک مرا چاره کن ، که همچو حباب

    به روی آب بود منزلی که من دارم

    دل من از نگه گرم او نپرهیزد

    ز برق سر نکشد ،حاصلی که من دارم

    به خون نشسته ام از جان ستانی دل خویش

    درون سینه بود ، قاتلی که من دارم

    ز شرم عشق خموشم ، کجاست گریه ی شوق؟

    که با تو شرح دهد مشکلی که من دارم

    رهی ،چو شمع فروزان گرم بسوزانند

    زبان شکوه ندارد دلی که من دارم 

 

http://www.golha.co.uk/fa/programme/993

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد