غزلی ازصائب تبریزی

 

 

 

غزلی ازصائب تبریزی

ای خوشه چین سنبل زلف تو مشک ناب

شبنم گدای گلشن حسن توآفتاب

درمحفل تو ناله فرامش کندسپند

درآتش تو گریه ی شادی کندگلاب

ازوصل گشت گریه ی من جانگدازتر

ازآفتاب تلخ شودبیشترگلاب

دیوانه ی قلمرو صحرای وحشتیم

ماراسوادشهربودآیه ی عذاب

پیوسته ازهوای خودآزارمی کشم

درخانه است دشمن من فرش چون حباب

دست ازطمع بشوی که ازشومی طمع

درحق خوددعای گدانیست مستجاب

شدغفلتم زعمرسبک سیربیشتر

سنگین نمودخواب مرااین صدای آب

ارجنهه ی کریم گره زودواشود

یک لحظه بارخاطردریابودحباب

شاهی که بررعیت خودمیکندستم

مستی بودکه میکندازران خودکباب

صائب مکن توقع آسایش ازجهان

دلهای آب کرده بود موج این سراب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد