شعری ازپروین اعتصامی

 Your image is loading...

 

 

شعری ازپروین اعتصامی

پیشه اش جز تیره روزی و پریشانی نبود
زن چه بود آن روزها، گر زان که زندانی نبود
کس چو زن، در معبد سالوس، قربانی نبود
در دبستان فضیلت، زن دبستانی نبود
آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود
در نهاد جمله گرگی بود، چوپانی نبود
سرنوشت و قسمتی، جز تنگ میدانی نبود
این ندانستن ز پستی و گرانجانی نبود
خرمن وحاصل نبود آنجا که دهقانی نبود
بهر زن هرگز نصیبی زین فراوانی نبود
در گلستان، نام از این مرغ گلستانی نبود
زیرک آن زن کاو رهش این راه ظلمانی نبود
با زمرّد یاره و لعل بدخشانی نبود
عزت از شایستگی بود، از هوسرانی نبود
قدر و پستی با گرانی و به ارزانی نبود
گوهر تابنده، تنها گوهر کانی نبود
زیور و زر، پرده پوش عیب نادانی نبود
جامه عجب و هوی، بهتر ز عریانی نبود
پاک را آسیبی از آلوده دامانی نبود
وای اگر آگه از آیین نگهبانی نبود
زان که می دانست کان جای جای مهمانی نبود
توشه ای و رهنمودی، جز پشیمانی نبود
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود
ورنه در این کار سخت امید آسانی نبود
ساحلی پیدا از این دریای توفانی نبود
مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود

 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد