(( لئونارد کوهن ))، شاعر، ترانهنویس، آهنگساز و خواننده، در سال 1934 در کانادا متولد شد. کوهن تا دههی سوم عمر خود که انتشار آلبومهای موسیقیاش را آغاز کرد، بهطور تخصصی به سرودن شعر پرداخت. وی با انتشار مجموعهی The spice- Box of Earth (1961 ) به عنوان شاعری جدی مطرح شد. عمق و سادگی شعرهای این مجموعه موجب شد که در طی سالها، بارها مورد توجه قرار گرفته و تجدید چاپ شود. کوهن از آن پس علاوه بر انتشار شعرهایش، دو رمان نیز منتشر کرد و سرودن ترانه و تنظیم شعر برای موسیقی را آغاز نمود. پس از تجربیاتی پراکنده که بسیار مورد توجه واقع شدند، کوهن نخستین آلبوم خود را با نام songs of Leonard cohen در سال 1968 منتشر کرد. کوهن که پیش از آن با ترانهی Suzanne (1966 ) به شهرت رسیده بود، در سال 69 با انتشار songs for a room موفق به تثبیت موقعیت خود شد. ترانهی Bird on a wire ( پرنده روی سیم ) هنوز از مطرحترین کارهای کوهن است. ایده و تصویر عینی این ترانه هنگام سکونت کوهن در جزیرهای در یونان شکل گرفت. عمدهی آلبومهای کوهن بعد از این:
(1974) Death of a ladies man, (1974) new skin of old ceremony, (1971) songs of love and hate, ( 1992) The Future, (1988) I am your man, (1985) Various Positions, Recent song (1979), (2002) Field commander cohen, (2001) Ten new songs ,
(2004) Dear Heather, (2002) The Essential Leonard cohen.
علاوه بر این چندین آلبوم گزینه و live مابین آلبومهای فوق از کوهن منتشر شده است. ترانههای کوهن علاوه بر کارهای نمایشی در فیلمهای قاتلین بالفطره ( الیور استون ) و مک گیب و خانم میلر ( رابرت آلتمن ) مورد استفاده قرار گرفتهاند.
از اواسط دههی نود لئونارد کوهن با مراجعه به یک مرکز ذن تغییراتی در شیوهی زندگی خود ایجاد نمود. او در خانهای محقر و زیر نظر یک استاد 88 ساله به زندگی پرداخت.
زیردستان من
شعری ازلئوناردکوهن
زیر دستان من
پستانهای کوچک تو
نفس نفس میزنند
انگار دو گنجشک بر زمین افتاده اند
جم که می خوری
صدای به هم خوردن بالهایی را میشنوم
که سقوط میکنند
زبانم بند آمده از تماشای تو
که در کنار من بر زمین افتادهای
که مژگانت
ستون مهره جانورانی کوچک و شکستنی است
می ترسم از وقتی
که دهان باز میکنی
و مرا صیاد صدا میزنی
وقتی مرا نزدیک میخوانی
و میگویی
تنت زیبا نیست
دلم میخواهد
چشمان و دهان پنهان سنگ
وَ نور و آب را احضار کنم
تا علیه تو شهادت دهند.
آنها را میخواهم
تا از عمق صندوقچههایشان
به تو تسلیم کنند
قافیه لرزان چهرهات را.
وقتی مرا نزدیک میخوانی
و میگویی
تنت زیبا نیست
دلم میخواهد تنم و دستانم
آبگیرهایی شوند
آیینه نگاهت، لبخندت
ترجمه:آزاده کامیار