شعر ی از: ویدا فرهودی

 Your image is loading...

 

شعر ی از: ویدا فرهودی 

 

 کلامی نیست

 برای گفتن ِ دلتنگی‌ام کلامی نیست
و شعر جز سخن تلخ ِ ناتمامی نیست

شروع می‌کنمش با تلنگری از عشق
ولی دریغ ، به غیر از خیال خامی نیست

میان ِ خواب می‌آید چو سایه‌ای موهوم
که کام گیرمَش، اما، مجال کامی نیست

نهیب می‌زنَدَم غربت مهیب آن دم
که خواب عشق چه بینی، به غیر ِ دامی نیست

تو، اهل کشور خورشید و جام جمشیدی
شراب عشق در این جا مجو، که جامی نیست

نهیب می‌زنَدَم تا سکوت چیره شود
بدون عشق ، غزل را ببین، پیامی نیست!

دلم گرفته تر از آسمان ِ غربت‌ها است
برای گفتن دلتنگی‌ام کلامی نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد