« جریده » از پگاه بانوی احمدی

 Your image is loading...

 

« جریده » از پگاه بانوی احمدی  

 

باز سرسام ِ کدام سلسله در من ،
سرداب و سردخانه و سوگ است ؟
کدام بزنگاه ؟
دوباره نستعلیق ،
دعوت به مراسم گردن زنی ست !
در این جریده ، تا ابد ، جُرم ایم
و این خطابه ی تدفین هنوز،
پر از خرابه ی طاهاست .
باز، خاوران ، خونی ست
وَ در بلندی ِ تهران ِ بادگیر
به هر گداری زدم ، گروگان بود !
کدام بزنگاه ؟
اینجا که بی هوای تو باید
شب را تکه تکه آتش زد !
وقتی از آن کتیبه ی متروک ،
تنها صدای نوحه می آید
صدای داربست آنهمه اعدام ،
الله و اکبر شکسته ی آن پشت بام
و ما که در این شعر، محرمانه ، تحریم ایم !
حالا که شرط گریه بر سر این قبر هم شُرطه است ،
دیگر شمع ات را کدام شام غریبان می بری ؟
حالا که سردخانه هم به خانه نیامد ، بگو
جنازه هامان کجای این بیابان است ؟
انگار، در استخوان ساعت ، چیزی شکسته است
که این زمان نمی گذرد
دست خانه را که می گیرم
مرکز جهان ، خالی ست
کروکی ات کجای جهان بود ؟ که سرخرگ این اتاق ،
بدون تن / بدون وطن / بی کفن ... هنوز،
در انتظار آخر بازی ست!
بس کن!
بی خیال .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد