گاهی وقتها
(شعری از(نازنین رحیمی)
گاهی وقتها
مجبوری سیاه بپوشی و
رنگی را بر بدنت
تجربه کنی
که بارها و بارها
ا ن رنگ را گوشه ی
متروک کمدت انداخته ای
گاهی وقتها مجبوری
در تدفین خود
شریک شوی
وخودی را به خاک بسپاری
که بارها و بارها
ان را در گوشه ی
متروک خانه ات انداخته ای
گاهی وقتها
به هیچ کس نگو
مجبوری
چه کار کنی
و بارها وبارها
چه چیز را در
گوشه ی متروکی بیاندازی