شعری ازجمال ثریا

 Your image is loading... 

 

 

او متولد ۱۹۳۱ ارزنجان است، تحصیلکرده علوم سیاسی و کارشناس مالی وزارت اقتصاد. جمال ثریا مدتی هم به عنوان مفتش در ضرابخانه استانبول کار کرد و سال ۱۹۹۰ از دنیا رفت. وی برای محتوای شعر اهمیت زیادی قائل است، عشق تم اصلی اشعارش را شکل می دهد و دربیان از اسلوب طنز بهره می برد. اشعار ثریا را درموج دوم جریان شعری ترکیه باید تعریف کرد

 

شعری ازجمال ثریا

   

 

 ای یار! 

گناهانت را با اشک‌هایت پاک نکن،  

که گناه، برکت است. 

رنگ‌های ابدی وحشت را 

با خود به رویاها می‌آورد 

راه تیره‌ای برای خود می‌گشاید 

در زلال‌ترین آب، مغاکی پیدا می‌کند  

به آشوب اعتماد می‌کند 

تخلص‌اش مرگ است. 

حتی اگر درخت یاوه می‌گوید 

در کندوی سوزانی  

که زنبورکان عسل در آن کار می‌کنند، 

نام گناه بر تنه‌ی درخت قلم می‌خورد 

برگ‌هایش گله‌ی صورت‌های فلکی را به چرا خواهند برد 

و ماه، غضروف سخت مادیان‌های بادپا را خنک خواهد کرد 

پاکش نکن ای یار 

گناه، معرفت است 

معرفت از روز 

تا دل 

تا سرطان. 

در سیواس یا مالاتیا 

کودکی دیدم 

که ابروهایش به دوردست‌‌ها تعلق داشت 

و در میانه به هم کمان می‌شد 

در دندان‌هایش بلندای تبریزی‌ها 

تازه بیدار می شدم چیزی بگویم 

ناگاه اتفاقی افتاد 

نمی دانم چطور  

ولی زمین شکاف برداشت. 

حرفی زد؟ 

به چیزی توجه کرد؟ 

در سیواس بود یا مالاتیا؟ 

به دور و برم نگاه کردم 

برگ‌ها شهر را زرد می کردند 

زمستان با صورتک پاییز 

بر دشت، حکم می ‌راند 

تاریک‌روشن محزونی  

اسب‌های بارکش خورشید را با خود می‌برد 

از جاده‌ها  

تا کوه‌های صورت نتراشیده. 

دو چیز: عشق و شعر، 

هر دو را ابهام به پیش می راند 

انگار چیزی از دست می رود 

و همیشه زمان هست.

 

ترجمه استنادعمادی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد