شعری از مه نازیوسفی

                                                     Your image is loading...   

 

 شعری ازشاعره ی نامدار مه نازیوسفی

مه ناز یوسفی شاعر جوانی که ساکن شهر رشت است. وی در اواخر دهه ی هفتاد یعنی  از 13 سالگی وارد دنیای حرفه ای شعر شد و در دهه ی هشتاد حضور خود را در جامعه ی شعری پررنگ کرد. در همان ابتدا با چاپ آثار خود در نشریات توانست چهره ی خود را در میان دیگر شاعران تثبیت کند. او در کنار شعر به ترجمه نیز می پردازد و از همین رو در سال 1387 به عنوان یکی از مترجمان نشریه ی « خانه ی شاعران جهان»  فعالیت خود را آغاز نموده است.از آنجا که وی شرایط چاپ کتاب را در سالهای حضورش مناسب نمی داند هرگز رغبتی برای این کار از خود نشان نداده اما هم اکنون مجموعه ی شعر "همینطور که هست" از وی در دست چاپ است. همچنین آماده کردن ترجمه ی یک مجموعه ی شعر از سارا تیسدیل ، از فعالیت های اخیر وی محسوب می شود.اشعار وی به زبانهای انگلیسی ،سوئدی،آلمانی و فرانسوی ترجمه شده است.مه ناز یوسفی هم اکنون ساکن ایران و دانشجوی رشته ی حقوق در یکی از دانشگاههای کشور است.همچنین نشریه ی تاسیان به سردبیری و مدیریت وی اداره می گردد. 

 درمن

در من دستی

در من چشمی

در من صورتی هست که خندانگی اش را با فصل ها گم می کند

از ما    از ما

تولدی     جشنی

کوبنده تا اتفاق ِ صبح

بخند پا برهنه ی غمگین!

کسی که در پله جا مانده بود صدای پای ِ من است

این سلول ِ خاکستری که فکر فکر می خورد می خورد،چند؟

این سطل که زباله زباله کاغذ-نوشته است، چند؟

ما دستها را با بدهکاری به جیبمان بردیم

مادر را

پدر را

خانواده ای در اندوهم قضاوت کرده است

و من ، تنها به قدر زهدانم از جهان رنج می برم

و نوزادم که حافظه ی یک عدالت است می آید می آید

و صورتش که در روال سالانه می خندد، می خندد

- چند؟

دستم همین

چشمم همین

صورتی هستم که در که در اندوهتان شریک شده است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد