مسیح اسماعیلی

Picasion.Com 

 

مسیح اسماعیلی 

 

http://ashghebaroon.persianblog.ir/ 

 

حالا دیگرمسیح اسماعیلی درپشوتن چهره ی آشنائیست 

اگرمیخواهیداحساسش راهنگام سرودن زنی به طعم خاک  

حس کنید به پی نوشتش بر این سروده 

 بنگرید تامعلومتان شودچرا 

کبوترآرام خواب ازبام 

چشمانش 

پریده 

 

مینویسد: 

 

سکوت را نفس می‌کشد قلب و ذهنم این روزها ...پهلو به پهلو می‌شوم، خوابم نمی‌برد. در دلم، تو را نقش می‌زنم، تو را خیال می‌کنم، می‌خواهم تو را بنویسم، نمی‌شود! واژه نیست تا کلمه کنم...بعضی ماجراها هست که سینه به سینه روایت می‌شود.... حرف‌ها دارم که باید لب به لب بگویم با تو... هستی و نیستی... پس دوباره زل می‌زنم به تاریکی، آهسته و آرام می‌خوانم:

گر آن عیار شهرآشوب، روزی حال من پرسد

بگو خوابش نمی‌گیرد، به شب از دست عیاران 

 

زنی به طعم خاک 

 

 بر بکارت پر هراس خویش

چون انعکاس بی جان آیینه

 ازپس پرده های شب لبخند می زنم

هر ثانیه

با زوایای گنگ چشمان تو

به تماشا نشسته ام

زن بودن خویش را

در امتداد خطی از  دلتنگی و پایان عاشقی

کَسی از من عبور می کند

بی آن که بداند

تمام می شوم

بی هیچ تلنگر و نشانه ای....

نظرات 1 + ارسال نظر
مسیح شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:20 ب.ظ http://ashghebaroon.persionblog.ir

سپاس خیزران
و من این همه نیستم به جان خودم !
تنها
این روزهاحس می کنم
از عشق سرشارم
حس می کنم ح
حال و هوای دیگری دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد