ملک الشعرای بهار
قمرالملوک وزیری
برای تنهاستاره ی آسمان بی ستاره ام
بهاروقمرالملوک وزیری
این هفته دومیهمان عزیزداریم یکی ملک الشعرای بهارودیگری
قمرالملوک وزیری یعنی اولین خوانندهی زن ایرانی
که تجددرابرسنت ترجیح داد.
درسال 1307خورشیدی دریک حادثهی اتومبیل دست
قمرالملوک وزیری خوانندهی
شهیرمیشکندوبهارتحت
تاثیرتاسف ازین حادثهی ناگوار
شعرزیررامیسراید
ای نوگل باغ زندگانی
ای برتروبهترازجوانی
ای شبنم صبح درلطافت
ای سبزهی تازه درنظافت
ای بلبل نغمه سنج ایام
ای همچوفروغ مه دلارام
مام توچوآفتاب زاده
نامت زچه روقمرنهاده؟
زحمت به تو،دست آسمان داد
لعنت به سرشت آسمان باد
گردون نبود بذات اگردون
دست توچراشکست گردون
دستی که به کس جفانکرده
درعهدکسی خطانکرده
دستی که کندزخوش ضمیری
راطفال یتیم دستگیری
ای چرخ تورااگرچه دین نیست
دستی که شکستنیست این نیست
بشکستی اگربه حیله این دست
دستدگراینچنین مگرنیست
دست توبه قلب ماست بسته
دست تو نه،قلب ماشکسته
تیرافکن آسمان به یک دم
دست تو شکست وقلب عالم
یک تیروهزارها نشانه
نفرین به کمان وبرزمانه
ای چرخ ستمگرجفاکار
دست ازسراین محیطبردار
بربندنظرتوزین نشانه
کین مام سترون زمانه
صدقرن هزارساله باید
تایک قمرالملوک زاید
ایران که دوصدقمرندارد
هرزن که چنین هنرندارد
درزیرحجاب زشت،حوری است
درابرسیه،نهفته نوری است
بگذاربرای مابماند
آوازفرح فزابخواند
زان زمزمه های آسمانی
برمرده دلان دهدجوانی
خیزران عزیز
دوباره سلام
امشب قصد کرده ام فانوس به دست و کورمال کورمال ردپای شما را در شب تاریک غفلت خود بگیرم و بیایم. به نگاه بهار در عکس که می رسم دلم از این همه زمزمه که در پس خوابالودگیم دلگیر می شوند به درد می اید. در نگاه قمرالملوک قلبی تپنده را می بینم که نمی خواهد در برابر تنهایی اش سر خم کند.
دوستتان دارم