سریرخون

یاسرخوشنویس

صاحب وبلاگ ملالت

http://langweile.blogfa.com

این هفته یاسرخوشنویس رادارید

ونگاه مظلومانه وگله آمیزش به مصداق این روزهای

دودودروغ ودردوخونین

سریر خون

بر سریری از خون

رئیس جمهور محبوب ما نشسته است

و پیر فرزانه

پدرانه بر سر او دست می کشد

رئیس جمهور محبوب ما هماره لبخند می زند،

چرا که از تفوقش بر دیگران خرسند است.

کارگزاران از راه می رسند

و گزارش روزانه خود را تقدیم می کنند:

عالیجناب به سلامت باشند،

امروز،

دو مغز را متلاشی کردیم

و سه قلب را سوراخ

و چهار بیگناه را به اعتراف واداشتیم

و پنج بلبل را

که آوازشان شما را خوش نمی آمد،

برای عصرانه حاضر ساخته ایم

و قدری هم به دوستان دور و نزدیک باج دادیم

تا متعرض ما نشوند.

رئیس جمهور محبوب ما بر لبخندش می افزاید

تا بدانجا

که دندانهایش نمایان می شوند،

سری به نشانه تایید فرود می آورد

و کارگزاران را مرخص می کند.

و پیر فرزانه، خشنود از خشنودی او

مهربانانه تر او را می نوازد.

رئیس جمهور محبوب ما به فکر فرو رفته است،

او می اندیشد

که چگونه جلوسش را بر سریرش دوام بخشد

و من

به این فکر می کنم

که چه بسیار کسان

که از رئیس جمهور محبوب ما زیرک تر بودند

و قوی تر

و داناتر

و حامیان قدرتر داشتند

و کارگزاران کاراتر

و دوستان وفادارتر،

و سریر خون به هیچکدامشان وفا نکرد؛

این نیز بگذرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد