شعری ازنیماپدرشعرمدرن وطن
برف
زردها بیخود قرمز نشدند
قرمزی رنگ نینداخته است
بیخودی بر دیوار.
صبح پیدا شده از آن طرفِ کوهِ ازاکو اما
وازانا پیدا نیست
گرتهی روشنی مردهی برفی
همه کارش آشوب
بر سر شیشهی هر پنجره بگرفته قرار.
وازانا پیدا نیست
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهی مهمانکشِ روزش تاریک
که به جانِ هم نشناخته انداخته است:
چند تن خوابآلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار
خیزران عزیز سلام
می دانید که یکی از لذت های به یادماندنی سال های ابتدای جوانی لذت بحث و گفتگو در باب معنی و کیف ناشی از کشف ظرافت ها و اشاره های موجود در یک اثر ادبی ست. بنده تا به امروز اصل شعر برف را نخوانده بودم. و با آن تنها از طریق آلبوم برف شادروان فرهاد آشنا بودم. اولا اینکه مشاهده ی دستکاریهای انجام شده در شعر برای ام تازگی داشت. آیا وازانا به معنای آسمان است؟ این واژه محلی ست؟
دوما اینکه در باب مدلول نشانه ی کلمات زرد و قرمز گاهی با دوستان گفتگوهایی کرده ام. خدا می داند که چه معانی عجیب و غریبی برای آن به گوش ام خورده. برای مثال دوستی آن را به زردی و قرمزی چراغ های عقب و جلوی اتومبیل تشبیه می کرد! یکی به چراغ راهنمایی! اما چیزی که بنده به خیال م می آید زردی مربوط به چهره ای است که از خشم قرمز شده و حاصل این خشم خون قرمزی بوده که بر دیوار پاشیده است. به هر رو ضمن عذرخواهی به خاطر حماقت احتمالی خواهش می کنم اگر روشن است که این واژه ها به چه مفهومی اشاره دارند بفرمایید و گرنه نظر خود را بگویید.
مخلصم
با ادب و احترام
محمد عزیز
یکبار نه چندین بار نوشتم که براساس تئوری مرگ نویسنده هر مولفی بعدازخلق اثرمیمیرد واثر درمخاطب به زندگی ادامه میدهد وبه تعداد مخاطب برای اثر تفسیر وتاویل وجوددارد نفسیر شما درمورد شعر برف بسیار شاعرانه بود ومن لذت بردم مهم هم همان برداشت زیبای شماست هیچکس جتی خودمولف نمیتواند بگوید منظورمن این بوده ولاغیر اصولا هر
چه اثری تاویل بیشتری رویش باشد ارزشش بیشتراست کارهای کافکاهرروز یک جورتاویل میشود واین نشان عمق اثر هنرست که درنوشته های آن مرد بزرگ به کاررفته
بای
بسیار زیبا ...