استکان تجرع

 

پشوتن

استکان تجرع!

بعدازاینکه مرگ ایدئولوژی هااعلام شدوطشت رسوائی اتوپیاسازان ازبام افتاد وبهشت فروشانی که به قیمت ساختن بهشت دراین دنیا برای خودوساختن جهنم برای دیگران مشتشان برای کودن ترین آدمها هم بازشدودروطن چترسیاه سیاست خودراازآسمان ابری هنروشعروادبیات وموسیقی اندکی جمع ترکرد شعرشاعران بزرگی چون مشیری وفروغ ومصدق وسهراب به صحنه‌ی ذهن جوانان راه یافت.این هفته قرارندارم تمامی شعری راازلحاظ شما بگذرانم برای اینکه اولا امروزه باتوجه به اینکه یک کلیک ساده هرکس رابه محتوای بزرگترین دیوان شعرای بزرگ میبرد معرفی بدون توضیح یک شعر که حتی بیان احساس منتخب ازانتخاب آنراهمراه ندارد کاربیهوده ای است ثانیا اینکار در بخش نظرگذاری باجقله نویسی هائی همراه میشودکه اصلا دخلی به شعرندارد.باری این بار میخواهم بخش کوچکی ازشعر(نزدیک دورهای)سهراب راانتخاب کنم تا دسته جمعی به ریش کسانی بخندیم که با تکیه بر(من مسلمانم)ی که سهراب درشعری نوشته میخواهند این شاعررا مصادره کنند تا بلکم که بازاربهشت فروشیشان گرم شودشدنی!!!

................

...............

انسان وقتی دلش گرفت

ازپی تدبیرمی رود

 

من هم رفتم

رفتم تامیز

تامزه‌ی ماست،تاطراوت سبزی

آنجا نان بود واستکان تجرع

حنجره میسوخت درصراحت ودکا

.................

.................

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد