گریه ی سکوت

 

گریه سکوت

اسدعاطفی

نوشتم که به دنبال بیتی شعرازکرمانشاهان سردرآوردم ودرسایه‌ی بزرگواریهای دوستان عزیزآن دیاربه دیوان شعراسدعاطفی این شاعرشوریده حال دست یافتم.امروزهوای سوزشاعرانه اش به سرم زده میخواهم احساسم رااز این شعربا دوست فرزانه ام بیتا تقسیم کنم

دردم دگربه حال دواگریه میکند

بیماریم زمرگ شفاگریه میکند

براین دلی که مدفن یک سینه آرزوست

دوشیزه خیال بقا *گریه میکند (این کلمه عینا در دیوان هست.آیا کلمه دیگری بوده؟)

زارم چنان که غنچه بستان زدیدنم

باآن دهان خنده فزاگریه میکند

خنده زشوق خنده توخنده میزند

گریه زسوزگریه ما گریه میکند

برحال وشعروزندگی من بغیردوست

مرغ زمین ومرغ هواگریه می کند

امشب زدردعشق درآغوش شعرمن

سازعلی* بصدق وصفا گریه میکند (علی دوست اسدبوده که درشبانه هایشان برای اسد ساز مینواخته)

درکوچه های سیم صداآه میکشد

درپرده های سازنواگریه میکند

دل پاره پاره گشت وامیدچون جلا

براین شکسته آینه ها گریه میکند

لرزد خدای عشق که روحانی وفا

بادل شکستگی زجفاگریه میکند

دیگربیا که دختر دهساله سکوت

ازبهرتو به بانگ رسا گریه میکند

دیگربیاررحم که برحالتم چه تلخ

درآستان عرش،خداگریه میکند

دیگربیا که عاطفی بی ستاره ات

با یک جهان غروروحیا گریه میکند

درآن شب فراموش نشدنی میزبانان بزرگوارمن به من گفتند که این شعررااسدعاطفی برای عاطفه دختری که دوست داشته در دهه‌ی پنجاه میسراید وبروبچه های رادیوکرمانشاه با شرح آن شعرراازردیو پخش وشوهرعاطفه راواداربه شکایت از اسدمیکندجالب اینجاست که به هرکه برای شکایت رجوع میکندازآنجا که ازعشق بی باکانه وتابناک وشورانگیزاسد باخبربوده انددرپشتیبانی ازشاعراوراازخودمیرانند

نظرات 7 + ارسال نظر
نیلوفر پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:25 ب.ظ http://www.jaduyesokoot.persianblog.ir

سلام
سلام
هزارو پونصد تا سلام

الان دارم میخندم میدونی چرا؟؟
چون نظرات پست قبل رو خوندم
دیدم همتون رفتین توو کار جقله نویسی هر چند که توی بعضیاش صد تا حرفه اما فقط زورت به من رسیده بود نه؟؟؟
خودتم جقله جواب دادی یادت باشه یادم هست

ولی خوب عیبی نداره یه قلقلک هم طلب شما فکر نکن میتونی در بری
قبلآ به دلایل مختلف خدمت شیرین و پگاه و بیتا هم رسیدم همینجوری

از شعرای اسد عاطفی خیلی خوشم اومده
خیلییییییییی قشنگه و سوزناکیش یه حال عجیبی به ادم میده

منتظر بقیه ی شعراش هستم

الهی که آتیش نگیری
بالاخره مچ مارودرجقله نویسی گرفتی ها
نه نه نکن نکن نکن
جون مادر دیگه جقله نمینویسم

اسد عاطفی را خیلی دوست دارم چونکه جان وزندگی فدای عشق خود کرد آدمهائی مثل اون کمه بازم از او شعر منتشر خواهم کرد نیلو جان راست میگی شعرش سوزمخصوصی داره
با ادب واحترام

شیرین جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:40 ق.ظ

سرتاسر عاشقی رنجست و درد دل و محنت
بی اندازه زیبا بود

نمیدونم عشق درد داره یارنج یا هردو ولی اینه میدونم که هر کسی آدم این راه نیست
با ادب واحترام

پگاه شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:02 ب.ظ

از گریه های این دل در خون تپیده ام
امشب خدا به حال خدا گریه می کند

خوب این اوج کاره که خداهم گریه کنه
ممنونم

بیتا یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:20 ق.ظ

ژانوس عزیز و محترم سلام
مادرم همیشه می گفت فروغ می گوید نجات دهنده در گور خفته است و من می گویم درست همان موقع که فکر می کنی انتهای خط است کسی برای نجات خواهد آمد
و اینجا جدای از دنیای حقیقی حقیقیترین دوستی ها را می توان پیدا کرد که واقعا برای من حس داشتن اینگونه دوستان چون شما نجات دهنده است
شعر زیبایی است واقعا سر شار از احساس .هر چند سوزناک است اما زیبایی عشق به آن است که سوزش نیز روح نواز است
در عشق خلاصه جنون از من خواه
جان رفته و عقل سرنگون از من خواه
صد واقعه روز فزون از من خواه
صد بادیه پر آتش و خون از من خواه

هیچوقت فرصت نشد حالا پیش آمده دیگرباید بگویم خاک پاک گورچنان مادری را باید بوئیدباید دیده براوگذاشت که دلاوردختری چون توراتربیت کرده آن خاک راباید بوسید که ازآن زن فرهیخته ای بوده فروغ خوانده که به توشیرداده .اگرچه من نگاه مادرت رامیشناسم وبه آن احترام میگذارم ولی نگاه توبه زندگی نگاه نسلی است که هستی خودرا برکوه بغض واندوه آنها بنا کرده بنابراین اگرنگاه تو به زندگی درست ترباشد که هست روح مادربایدراضی باشدکه پریشا دختش ازو مثبت ترجهان رامیبیند اینها لحظه هائی است که مردگان از ماخشنودمیشوند آره بالخره کسی هست حالا اگرنه دردورهای دوردرهمین نزدیکی باید چشم رابازکردمیشود دیدش میشود پیدایش کرد میشود به او اعتماد هم کرد.
این کهکشانها هم بیهوده به نظم حرکت نمیکند همیشه حقیقتی هست آری حقیقتی باید باشد درکنه ونهفت انسان باهستی
آره شعرهای این شاعررا از اول تعقیب کن مورد بسیار جالبی است خوشحالم که از سوز شاعرانه اش خوشت آمده اندوه وشادی مهم نیست مهم سوز هنری است این آقابا دوکلاس سواد نمونه برجسته ی یک آدمی بوده که هم ذوق هنری داشته وهم سردرراه عشق میگذارد بهتروبزرگترازین چه؟؟؟
با ادب احترام ومحبت بیکرا

شیرین یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:37 ب.ظ

گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده، سرنگون باید رفت

سلام شیرین بانو
اتفاقا اینجا هم نکته ای است که دلم میخواسته ازآن بگویم
عرفان بخصوص عرفان خسروانی واصولا عرفانهایدیگر چون نوع اسلامی مسیحی وحتی یهودی ومکزیکیش هم هست که من آنهارا خوانده ام خواندنی اعتقاد همه ی فرزانگان وفرهیختگان جهان است این راگفتم که ما گاه وگهی میرویم سراغ عرفان که البته بدهم نیست ولی باید ازخرافاتی که شنگولعیشاهیان وووووبه جامعه تزریق میکنندهراسید
باری روزی ابوسعید بامریدان به شهری درآمد مردی رابه دارمیکنند پرسید چه کرده گفتند امیرمقامران (قماربازان).ابوسعیدگفت امیری مقامران ازچه یافتی گفت آنچه داشتم بباختم.دمی بعد اوراازدارآویختند تابمرد شیخ پاهایش به سینه گرفت وآنهارا بوسید گفتند شیخ چه کنی گفت زیارت گفتند چگونه گفت آنکس که همه چیز حتی سردرراه ببازد از بزرگان است
اله اله از خلایق برآمد
قشنگ بود
من امیرداستان گویانم گاش روزی هم مرا به دارکنند
با ادب واحترام

بیتا دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ق.ظ

سلام ژانوس محترم
همیشه نگارشم خوب نبوده ( من )مرجعش در خط اول مادرم است
باید سالها بر من بگذرد تا شاید لحظه ای از ایده های مادر را یاد بگیرم
دوستتان دارم که دوستی سرمایه بزرگی است

من هم شمارا دوست دارم
راهای خوانش های متفاوت متن رات میدانم شما هرچه بنویسیدمیفهمم
اتفاقا نگارش شمارا دوست دارم همیشه چیزی به شعد هایت اضافه کن آنچه این هفته به پستت به صورت نثر نوشته بودی به دلم نشست
آره دوستی سرمایه ی بزرگی است
دوست خوب همه چیز است وبی ذوستی دردبی درمانی است
با ادب

شیرین سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:58 ب.ظ

ژانوس عزیز ممنونم ،
داستان بسیار زیبایی بود. ولی ما شما را زنده می خواهیم پس ترجیح می دهیم امیر داستان گویان نباشید تا سرتان بالای دار نرود
شاد باشید

تنها سر صاحبان عشق های بزرگ این شایستگی رادارد که برداررود
من همه ی عمرعشق بزرگی راجستجوکرده ام عشق های خواروپست وترسومراراضی نمیکند عشق های بزرگ قطارهای افسارگسیخته هستندکه سوت زدن دردآنان رارادرمان نمیکند هرکس فیلم قطارافسارگسیخته راندیده باشد آنچه هائی را که من میگویم درک نمیکند
باادب احترام ومحبت بیکران

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد