تونیستی که ببینی

انتخاب ِاین شعررابه کسانی تقدیم میکنم که درمقام نازونیازبه نقش انسانی ِسرشت ِنُه توی خویش واقفندواین الف بای ساده‌ی عشق وعاشقی رادرمکتب ِبی چون وچرای انساندوستی برلوح دشتهای گشاده دست خوشبختیهای بی منت آموخته اند.

فریدون مشیری

تو نیستی که ببینی:

تو نیستی که ببینی

چگونه عطرتودرعمق لحظه هاجاری است

چگونه عکس تودربرق شیشه هاپیداست

چگونه جای تودرجان زندگی سبزاست

*

هنوزپنجره بازاست

توازبلندی ایوان به باغ می نگری

درختها وچمن ها وشمعدانی ها

به آن ترنم شیرین به آن ترنم مهر

به آن نگاه پرازآفتاب می نگرند

*

تمام گنجشکان

که درنبودتو

مرابه باد ملامت گرفته اند

تورا به نام صدامی کنند

هنوز نقش توراازفراز گنبدکاج

کنارباغچه

زیردرختها

لب حوض

درون آینه‌ی پاک آب می نگرند

*

تونیستی که ببینی چگونه پیچیدست

طنین شعرنگاه تودرترانه‌ی من

تونیستی که ببینی چگونه میگردد

نسیم روح تودرباغ بی جوانه‌ی من

*

چه نیمه شبهاکزپاره های ابرسپید

به روی لوح سپهر

تورا چنانکه دلم خواسته ست ساخته ام

چه نیمه شبها_وقتی که ابربازیگر

هزارچهره به هرلحظه می کندتصویر

به چشم هم زدنی

میان آن همه صورت تورا شناخته ام

*

به خواب می ماند

تنهابه خواب می ماند

چراغ- آینه- دیواربی تو غمگینند

تونیستی که ببینی

چگونه بادیوار

به مهربانی یک دوست ازتومیگویم

تونیستی که ببینی چگونه ازدیوار

جواب میشنوم

*

تونیستی که ببینی چگونه دورازتو

به روی هرچه درین خانه است

غبارسربی اندوه بال گستردست

تونیستی که ببینی دل رمیده‌‌ی من

به جرتو یادهمه چیز رارهاکردست

غروب های غریب

دراین رواق نیاز

پرنده ساکت وغمگین

ستاره بیمارست

دوچشم خسته‌ی من

دراین امید عبث

دوشمع سوخته جان ِهمیشه بیداراست

تونیستی که ببینی!

 

نظرات 4 + ارسال نظر
سنجاقک شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:19 ب.ظ

سلام پشوتن گرامی:
همواره میان بودن و دیدن،
فاصله ای است
و من این فاصله را،
در انتهای محال دو خط موازی
با صفر مطلق پیوند داده‌ام
مرا مخواه چونان که خود برساختی
مرا مساز آنسان که خود می خواهی
مگر نه آن که ابرهای این آسمان
دیر زمانی است که نوای خون بارش سرداده اند؟
مرا مخواه از جنس آنان!
از پس این اشک‌های همواره،
در ساده‌ترین نقطه تلاقی،
که نامش را زندگی برنهاده‌اند،
مرا بپذیر چونان که هستم
با درود و احترام

سلام سنجاقک گرامی
من نیز
چون هر رهگذری
ازبودن ودیدن
شیرینی شدن رااراده کرده ام
این شد
که صبح دمی
برتوسن سپیدسحرگاهان نشسته
دل از تعلق ماندن کنده
روی به دشت نهادم
ازپس این باورخدائی
که تنها
عشاق سینه چاک
باگذرازترسها
درامتدادنحس دوراه موازی
جرعه ی خونین شراب وصال ورهائی را
از کوزه مقصد خواهند نوشید
گفته اند :
(همیشه فاصله ای هست)
وهست
ولی سیمرغ گفته بود:دوخط موازی
انگاه که عاشقان درراهند
دربی نهایت مبارک مجال به هم میرسند.
بیا همراه شو
اگرچه دوستت دارم ولی ممان
چه که آن که میرود
به پرواز می اندیشد تونیز (پزوازراه به خاطربسپار که ژ
رندخ مردنی است
اما مردان ره هیچگاه عزیزانشان را به خطا وخطر رهبرنبوده اند
خونی که ازآسمان میبارد را هرگزسربازایستادن نبودست
اشک های همواره هیچگاه ره به رهائی نداشته اند.
در فضای غمباردوخط موازی همیشه شیطانها درکمینند
اصراری نیست
عقل خردبنیاد توتورا انچنان که هستی مخواهد
ومن میخواهم
دیدن دیگران بهر اندوه شایستگی نیست.

نیلوفر دوشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:25 ب.ظ http://www.jaduyesokoot.persianblog.ir

سلام به ژانوس عزیز
خیلیییی انتخاب قشنگی بود
من این شعر و خیلی دوست دارم

سلام نیلوفر
خوشحالم که از این شعر خوشت اومده
با ادب احترام ومحبت بی پایان

نیلوفر دوشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.jaduyesokoot.persianblog.ir

تونیستی که ببینی چگونه دورازتو

به روی هرچه درین خانه است

غبارسربی اندوه بال گستردست

تونیستی که ببینی دل رمیده‌‌ی من

به جرتو یادهمه چیز رارهاکردست


راستش بعضی قسمتهای این شعر رو وقتی که خیلی دلم واسه مادرم تنگ میشه زمزمه میکنم که اگر بود..........

نیلوفر عزیز
این شعر هارو نوشتن که بتوانند زبان حال آدما در هر در هر شرایطی باشند ببین با این شعر وشعر های نظیر او ن عزیز همیشه برای تو وجودداره حتی اگه ازش دورباشی
در غم وشادیهایت شریکم ودوستت دارم
با ادب احترام ومحبت بی پایان

بیتا چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:54 ق.ظ http://www.bita22af.persianblog.ir

ژانوس محترم
بارها و بارها خواندن این شعر هرگز مرا سیر نمیکند
هرچند که مرا به یاد عزیز از دست رفته ای می اندازد که دلتنگش هستم اما خواندنش آرامشی به من میدهد که برایم همیشه زیباست
ممنون از انتخاب بسیار زیبایتان

بیتای محترم
حق با توست از کارهای خوب مشیری است ومثل بقیه ی کارها روان وپر ازاحساس های همیشگی وماندگار .از.یژگیهای مهم یک اثر ادبی هم این است که خواننده خودرا دراثر کشف کند این کشف هرچه طیف بزرگتری رادربربگیرد اثر ماندگارتراست آثارهنری بزرگ دنیا(شاهکارها)نظر به اینکه با گذر زمان کهنه نمیشوند وواجد مضامینی هستند که بشری است طول عمرشان همیشکی است .
عزیزان ما هرچه بیشتر عزیزباشند بیشتر بییاد ما می افتند روزی برای نیکو نوشتم بعضی از عزیزان داغشان به دل ما میماند تا جاودان شوند
به هرحال امیدوارم تو از آ» دسته آدمها باشی که از رفته ها تندیسی اززیبائی خلق کنی به شکلی که یادشان برایت شادی آورباشد این اندوهبار است که از عزیزان خود تندیس های گریه آوری بسازیم که مجبورباشیم بایادآوردنشان برایشان گریسه کنیم من از دست داده ها را همیشه به زیبائی ها وبا خوبی هایشان بیاد می آورم مثلا یاد می آورم که کدام روززیباترین لباس را پوشیده بود کدام روزیاشب از ته دل خندیده بود با این حساب آ» عزیزان همیشه با شادی با من همراهند وگاهی به من راهنمائی وانرژی هم میدهند.از طرفی اگر به روح اعتقاد داشته باشی یک روح همیشه حضوردارد ودلتنگ خواهد شد اگرناراحتی ماراببیند پس برای شادی آنها هم که شده ما باید شاد باشیم چاره ای نیست
باادب احترام ومحبت بی پایان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد