شعری از:
ملیحه رفیقی اسکوئی
رنگ ازرنگ میروید
پا در رکاب خاک،
رُخ در نقاب ابر
در گذار فصل،
ایستاده درخت!
عریان ز برگ،
عریان ز بار،
عریان ز شرم!
و در زیر تازیانهُ بی امان باد،
شیهه می کشند
اسبان توسن تیزپای برک،
مریدان سرسپردهُ فصل.
زرد،
نارنجی،
ارغوانی،
سبز.
رنگ از رنگ می روید.
برگ در برگ، می لولد
جلوه در جلوه، می شکُفد
و طبیعت
نقاشی سحرآمیز خدا را
در قاب عکس طلائی پائیز،
جا می زند.
پائیز وهم انگیز....