بانومریم اسحاقی
برای این هفته بانومریم اسحاقی مدیرعزیزوبزرگوارومحترم وبلاگ
مهمان گرامی پشوتن است.بانوی فاضل ومحتشمی که برتخت تخصص یک رشتهی علمی تکیه داردوهمچنان به هنروادبیات عشق میورزد.نگاه طبیعت دوست وتعابیرساده وروان ودلچسبی که از قلم بدون گیروگره وصمیمیش میتراود.اندوه انتظارخاطرات را درفرصت سبزه هامرورمیکندونگاه مهربان ومنتظرش ردپرسینه سرخ رادنبال میکند.گله های شاعرانه اش نه تنها مخاطب ویژه که هرخواننده ای را شرمنده میکند دررویاوخیال میچرخدومیچرخدوتورا هم باخودمیبردتا خنکای عرق بیدمشک راحس کنی
ورازنسیم راکشف کنی وهرجاهستی ازبهشت کودکی ها سربرکشی.
ازهمین راه می آیند
خیال می کردم
آمده ای
از پیِ پرِهمین سینه سرخ
از کنار دانه های باران
خیال می کردم
کنار صدایت نشسته ام
لا به لای فرصت همین سبزه ها
نشانی ام باز در دست هایت گم شد؟
می توانی نیایی!
نه من
ازخنکای عرق بیدمشک خاطره ای دارم!
نه تو
از راز نسیم
تنها
نسترن ها روی دیوار جا مانده اند
و
کودکانی که برای قطار دست تکان می دهند
سلام...البته که شعر بسیار خوبیست..مانا باشید...