به رغم چشم تو بی پا من از شراب شدم
عارف قزوینی
به رغم چشم تو بی پا من از شراب
شدم خدا خراب کند خانه ات، خراب شدم
مرا در آتش هجران گداختی یک عمر چه شد که اینهمه مستوجب عذاب شدم
فتادم از نظر آن لحظه ای که دور شدم خوشم
به گریه که از دست هجر کور شدم
گهی به میکده و گاه در خراباتم هزار شکر که با اهل درد جور شدم
به طفلی آنچه به من یاد داد استادم به
غیر عشق برفت آنچه بود از یادم
بکند سیل غم عشق بیخ و بنیانم به
باد رفت ز بیداد هجر بنیادم
http://www.golha.co.uk/fa/programme/644/-/113/-#.UupwoPmSw5N