دیشب به سیل
اشک ره خواب میزدم غزلی ازحافظ دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم ابروی یار در نظر و خرقه سوخته جامی به یاد گوشه محراب میزدم هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست بازش ز طره تو به مضراب میزدم روی نگار در نظرم جلوه مینمود وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ فالی به چشم و گوش در این باب میزدم نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم بر کارگاه دیده بیخواب میزدم ساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفت میگفتم این سرود و می ناب میزدم خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام
بر نام عمر و دولت احباب میزدم
http://www.golha.co.uk/fa/programme/80/-/581/-#.UqrXDvQW05M |