زباله دانِ جهانی!

Your image is loading...



زباله دانِ جهانی!


اثر چارلز بوکوفسکی


ترجمه ی علی عابدی

 

باد می آید امشب


بادی سرد


و من نگران بی خانمان های این حوالی ام


کاش دست کم چیزی برای نوشیدن داشته باشند


که کرختشان کند

 

فقط وقتی بی خانمان شده باشی می فهمی


که هر چیزی صاحبی دارد


و درها بسته اند


دموکراسی یعنی این

 

یعنی همه سعی می کنند صاحب چیزی شوند

 

آن چیز را با چنگ و دندان نگه دارند


و اگر می توانند چیزی به آن بیافزایند


دیکتاتوری هم دقیقاً همین گونه ست

 

چه فرق می کند؟

 

یکی شان برده ات می کند

 

آن دیگری نابودت می کند

 

ما فقط درست در جریان نیستیم


وگرنه باد سرد


همه جا باد سرد است

 

فرقی نمی کند کجا