گاهی وقتها (شعری از(نازنین رحیمی) گاهی وقتها مجبوری سیاه بپوشی و رنگی را بر بدنت تجربه کنی که بارها و بارها ا ن رنگ را گوشه ی متروک کمدت انداخته ای گاهی وقتها مجبوری در تدفین خود شریک شوی وخودی را به خاک بسپاری که بارها و بارها ان را در گوشه ی متروک خانه ات انداخته ای گاهی وقتها به هیچ کس نگو مجبوری چه کار کنی و بارها وبارها چه چیز را در گوشه ی متروکی بیاندازی |