چه می پرسی ز فریادی که پنهان در گلو دارم

Your image is loading...




چه می پرسی ز فریادی که پنهان در گلو دارم

 

علیرضا تبری


چه می پرسی ز فریادی که پنهان در گلو دارم


که مهر خامشی بر لب ز بیم آبرو دارم


وفای اشک را نازم که در شبهای تنهایی


گشاید عقده هایی را که پنهان در گلو دارم


من آن پرورده دردم که در گهواره هستی


به خون خوردن ز پستان غم ایام، خو دارم


من آن داغ جوانی دیده ام دیگر چه می پرسی


ز شـیون ها که شـبها بر مزار آرزو دارم


میان خنده می گریم، میان گریه می خندم


خدا را با خیال خویش اینسان گفتگو دارم


چه آفت زد به بستان امیدم کز سر حسرت


به عمری آرزوی یک گل خوش رنگ و بو دارم


من آن مرغ پریشانم که در کنج قفس از دل


هزاران ناله شـبگیر، دور از های و هو دارم


گر از سنگ جفا بال و پرم بشکست غم نبود


که با بشـکسته بالی باز پای جست و جو دارم


http://www.golha.co.uk/fa/programme/678/-/370/-#.UtaPEPQW05M

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد