سالمرگ نادر نادرپور؛
ده سال از مرگ نادر نادرپور شاعر نامدار معاصر ایران میگذرد و جای خالی او همچنان خالی مانده است. او جدا از ارزشهایی که در زبان و بیان و تخیل و اندیشه خود داشت، سکاندار سلامت و اعتدال در پهنه بی در و پیکر شعر نو بود که تمایل به آشفتگی در آن کم نیست. نیما یوشیج، نظریه پرداز شعر نو، زمانی گفته بود که او به رودخانهای میمانست که هر یک از پیروان، به قدر وسعش از آن آب برداشته است. اگر چنین باشد، زلالترین سهمیه این رودخانه، از آن شاعران وابسته به مکتب سخن شد که نادرپور از برجستگان آن به شمار میرفت. اینان اندیشه و نظریه نوآوری را از نیما گرفتند و آن را به ذوق و سلیقه خود و مستقل از او پیاده کردند و یکی از پر جاذبهترین و فراگیرترین شاخههای نوآورانه شعر را به وجود آوردند. شاخهای که هنوز پس از شصت، هفتاد سال، سر زنده مانده و توجه شاعران دو نسل بعد را نیز به سوی خود جلب کرده است. شاعران مکتب سخن تا آن جا در نوآوری پیش میرفتند که جوهر اصلی شعر، تغزل و تخیل، آسیب نبیند. نادرپور به ویژه در این کار مراقبتی وسواسی از خود نشان میداد. به باور او، تخیل است که تصویر میسازد و بعد به یاری تغزل شکل مناسب بیان خود را پیدا میکند. از همین روست که تصویر و زبان دو عامل اصلی در شعر نادر به شمار میآید. او بر زبان چیرگی دارد و با بهرهگیری از آن به شیواترین وجه ممکن تخیلات خود را به تصویر میکشد. نکته شایان توجه در تصویرپردازیهای نادر این است که در ورطه بی محتوای فرمالیسم در نمیغلطد. او از تصویر تا حد ایجاد تفاهم با مخاطبان بهره میگیرد.